نیک‌بختی

درد عشق از تندرستی خوش‌تر است
گرچه
بیش از صبر درمانیش نیست
هر که را با ماه‌رویی سر خوش است
دولتی دارد
که پایانیش نیست
خانه زندان است
و
تنهایی ضلال
هر که چون سعدی گلستانیش نیست

15 دیدگاه دربارهٔ «نیک‌بختی»

  1. می دانم… من دیر رسیدم…
    خیلی دیر… خیلی…
    یک بار دیگر بگذار بی ادعا اقرار کنم که هر روز دلم برایت تنگ می شود.
    روزهایی که تو را نمی بینم، به آرزوی های خفته ام می اندیشم،
    به فاصله بین من و تو…
    چه بسا چیزی را ناخوش داشته باشید
    وآن به سود شماباشد و چه بسا چیزی را خوش داشته باشید
    و آن به زیان شما باشد
    و خداوند می داند و شما نمی دانید.
    سلام …
    زیبایی دنیا تقدیم شما
    حالت خوبه ؟
    دلتنگ بودم و دوباره یه سری به وبم زدم
    اگر لایق دونستین یه سری به کلبه ی تنهایی های ما بزنید و … !
    منتظر حرف دلشما هم هستم …
    موفق باشین …
    التماس دعا
    به امید دیدار …

  2. می دانی…
    می ترسم درد بی درمان روزهایی که بر ما گذشت بر همه ی ما بر همه ی ایران فراموش شود .عادی.
    من ولی هر روز از خودم می پرسم مگر می توان دوباره به زندگی عادی بازگشت وقتی جای خیلی ها برای همیشه در این زندگی خالیست.

  3. باور کن رستگاری نزدیک است
    روی همین کرسی باور های ساده است
    که می توان فنجان چای داغ خورد
    روزی از همین روزهای خدا
    تیاتر چندش آور حاکمان تمام می شود
    و سبد سیب ترد
    را به بارگاهت پیشکش خواهند کرد
    تو تنها کاری که می کنی
    باور نکن
    همین

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.