لباس گرم بپوش

LaFroidure870930.jpg
هوا سرد شده
انگشت‌ها یخ می‌زنند
باید دستکش پشمی پوشید
پارسال همین موقع دی آمد و هوا سرد شد
ناباورانه گفتی
هیچ وقت این همه سرد نبوده
امسال هم خواهی گفت
همین روزها بود
گفنی خسته‌ای
درباره‌ی شیر‌گاز و انواع خودکشی‌های مطمئن حرف زدی
شاید وقتی دارم انار دانه می‌کنم
باز این‌ها را بگویی
شبیه زمستانی
سرد و به‌وقت
شبیه خستگی
دیوانه‌کننده و همیشگی
شبیه خودکشی
اما نه مدلی مطمئن

دیدگاه ها . «لباس گرم بپوش»

  1. صدای آدم‌ها
    صدای کاغذها
    صدای قلم‌ها
    صدای داستان‌ها
    صدای سیگارها
    صدای فنجان‌ها
    صدای تلخِ نسکافه
    من اما بی‌صدا.
    ( برای سارا که در سرمای زمستان شعرهایش دل‌گرم کننده است…) مرسی

  2. سارای عزیز:
    سلام
    سرمای زمستان را بسیار زیبا ترسیم کرده اید.
    زمستان که می رسد طبعتان گل می کند.
    برایم جالب است که ما اغلب سرمایه ی گرانقدرو تجدید ناپذیر عمر را صرف برنامه ریزی و تعجیل برای فرارسیدن مرگی می کنیم که به طور قطع ناگاه فرا خواهد رسید.
    زیبایی های زندگی. پاییز ها و بهار ها و همین فصل خنک ودلنشین زمستان حادثه هایی هستند که نباید راحت از کنار شان رد شد.زندگی با تمام سختی ها آن زیبا و غنیمت است و این جمله سخن جانی دردمند وتنها و بی بهره از تمام ستارگان آسمان است که خشتی بیش زیر سر ندارد .
    چه بخواهیم وچه نخواهیم روزی از گردونه ی حیات بیرون نهاده خواهیم شد.
    چون عهده نمی شود کسی فردا را
    حالی خوش دار این دل پر سودا را
    خانم محمدی عزیز پیشا پیش به سهم خود فرارسیدن روز تولدتان را از صمیم قلب گرامی می دار م و با آرزوی روز و روز گارانی خوش و پر بار تبریک می گویم .
    با سپاس و احترام

  3. سلام
    ارامش عجیبی تو سایتت هست که تا حالا ندیده بودم
    انگار این موسیقی برای شعر های تو ساخته شده
    حس بودن تو زمستان
    حس آرامش
    حس سکوت
    و سکوت
    و….
    آرامش زیبایی تو موسیقی متن سایتت هست امیدوارم موفق باشی
    تاسلام
    ………………………………………………………..
    سلام و سپاس از مهرتان
    سارا

  4. امروز دوست مادرم خودکشی کرد …
    هر چند دقیقه میرم تو اتاق به مامان که خوابیده و بی صدا زیر پتو گریه می کنه سر میزنم، براش یه آسنترا با آب بردم تا شاید بتونه بخوابه …
    داشتم خفه میشدم این شعر رو قبلا به یاد داشتم اومدم تو پاگرد فقط این شعر رو بخونم، مثل وقتی که از غصه داری خفه میشی و نمیخوای کسی گریه کردنت رو ببینه و بفهمه و بی دلیل میری توی حموم و دوش رو باز میکنی …انگار که توی حموم زیر دوش گریه کنی ، گریه کردم .

    1. یادم رفته بود این را. دوباره خواندمش. تعجب می‌کنم که روزهایی را پشت سر گذاشتم که اکنون دور و دور و ناپیدا شده‌اند.
      خیلی سخت است به کسی که در روز سختش به سر می‌برد بگویی می‌گذرد می‌گذرد آرام باش می‌گذرد و می‌توانی می‌توانی پشت سر بگذاری‌ش.
      صدف عزیز لباس گرم بپوش و کارهای کوچک را با صبر و بردباری پیش ببر.

      سپاس
      سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.