زن ، زنده بود
و ایستاده بود
آن سوی جوی که در عکس بود
و دست دراز کرده بود
که نیلوفر کبود را بدهد
به مرد
که این سوی جوی
در عکس ایستاده بود
زن ، فکرش را نکرده بود
که عکس ،قدیمی است
و مرد تکه تکه شد
فرو ریخت
در جدول کنار خیابان
نیلوفر کبود
بر آب بود
حافظ موسوی
27 دیدگاه دربارهٔ «نیلوفر کبود»
دیدگاهها بسته شدهاند.
نوشدارویی و بعد مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زود تر می خواستی حالا چرا؟
انگار در فروختن مرد گلایه ای هست که:
دیر آمدی ریرا!
زن اگر در عکس هم بود زنده بود
چرا که زن روح زندگی است.
بگذریم که آداب و آیین ها و به موازات آن خود خواهی ها ونفسانیات انسانی چه لحظه های با شکوهی را از زندگی و عشق دریغ می کنند.
موفق باشید
باران تمام شد
و کاکتوس پشت پنجره / هنوز
به آسمان خیره مانده است
سارا سارا
شعرهای منتخب تو نیز
به شیرینی شعرهای خودت است
سلام .همیشه از انتخاب های شما لذت می برم اما نمی دانم این نوشته با نثر چه فرقی دارد . سطر های اول تا قدیمی است را کنار هم بگذارید .چه تفاوت می کند؟
سارا جون
خوندن وبلاگت یکی از مهمترین دلخوشیهای من شده. ممنون
حرف تازه ای نیست
فقط خیلی زیبا و بدیع بود
دستش درد نکنه
اشتباه نشود ها
منظورم از اینکه حرف تازه ای نیست اشاره به آیکون نظراتت بود که نوشته بود “حرف تازه (۵)”
این بود بود بود بود بود چنگی بدل نزد سارا..شعر خودتان توفانی است..بی خیال این حضرات .
غریبه
رود همیشه همان رود نمی ماند
تا آشنایی هدیه دهد
و
عشق همیشه در زلالی آب به پایت ریخته نمی شود
آه غریبه
این گونه پریشان دنبال چه می گردی، گرد خود؟
به رود بنگر!
به زندگی
و
به کف دستانت
و از خود بپرس
از که به که پناه می برم، جایی که زیستن در ژرفای
” یک دم” نهفته است؟
.
کاش می تونستی همه را دوست بداری
حتی اونهایی رو که دوستشون نداری
.
همه ی زندگی بر آب است
سلام
به گمانم روزی شما را حوالی خیابان های فرعی جهان سوم دیده باشم.
سلام
فضای آرامی را تجربه کردم و این شعر حافظ عزیز واقعن زیباست سلیقه خوبی دارید قلمتان پر توان
سلام. تصور من این است که بیشتر به جای آنکه شعر شما حسیک باشد عکاسیک شده است . ولی از خواندن آن لذت بردم.
با شعری به روزم.
منتظر حضور شما
باتشکر
بدرود.
سلام. تصور من این است که بیشتر به جای آنکه شعر شما حسیک باشد عکاسیک شده است . ولی از خواندن آن لذت بردم.
با شعری به روزم.
منتظر حضور شما
باتشکر
بدرود.
سلام. تصور من این است که بیشتر به جای آنکه شعر شما حسیک باشد عکاسیک شده است . ولی از خواندن آن لذت بردم.
با شعری به روزم.
منتظر حضور شما
باتشکر
بدرود.
سلام
با مطلبی مهم با عنوان “روم به دیوار عنوانش هست: مرگ!” به روز هستم.
سلام
عید شما مبارک
سلام. وب بلاگ زیبایتان لذت بخش است. سایت مرا هم ببینید خوشحال می شوم. تعدادی شعر عربی را هم به شعر فارسی برگردانده ام نمی دانم کجا منتشر کنم. نظرتان چیست؟
پاینده باشید.
سلام
پیرو گفتگو، برایتان ایمیل فرستادم. چند روز پیش. یادتان هست؟ قرار شد کارهای منتخبتان را برای یادداشت نقد ارسال فرمایید. هنوز منتظرم
اندکی سلام
آرومو ناز
دیر نیست
ولی باید رفت
رسم اینجا این گونه تلخ است
انگار اون زن منم اون مردم منم حتی اون گل کبود…تازه شدم ممنون
سلام… خوشم که نوشتهم را قابل خواندن یافتید.. زنده باشید… خانم سارا… دنیا به کام…
جدول کنار خیابان…
یاد روزهای نیلوفرانه رو زنده کردی برام خانم سارا…
سیگار…خیال…فندک…خاطره…دود…نوستالژی …دود…عاشقانه…فیلتر جویده…و دیگر هیچ به جز آه
زیبا بود. دست ِ صادق هدایت درد نکنه!
(…..)
نیلوفری……..
تلمیح در این شعر به اسطوره زن اثیری و مرد خنزر-پنزی در «بوف کور» کنایت دارد. منتهی لـَقوه در فرم و فضا موجب هرز رفتن انرژی در بطن روایت شده است. شعر نتوانسته است تضاد مورد نظر در جهان متن را نشان دهد بلکه آنرا حرف زده است.