نیلوفر کبود

water_lily.jpg
زن ، زنده بود
و ایستاده بود
آن سوی جوی که در عکس بود
و دست دراز کرده بود
که نیلوفر کبود را بدهد
به مرد
که این سوی جوی
در عکس ایستاده بود
زن ، فکرش را نکرده بود
که عکس ،‌قدیمی است
و مرد تکه تکه شد
فرو ریخت
در جدول کنار خیابان
نیلوفر کبود
بر آب بود
حافظ موسوی

27 دیدگاه دربارهٔ «نیلوفر کبود»

  1. نوشدارویی و بعد مرگ سهراب آمدی
    سنگدل این زود تر می خواستی حالا چرا؟
    انگار در فروختن مرد گلایه ای هست که:
    دیر آمدی ریرا!
    زن اگر در عکس هم بود زنده بود
    چرا که زن روح زندگی است.
    بگذریم که آداب و آیین ها و به موازات آن خود خواهی ها ونفسانیات انسانی چه لحظه های با شکوهی را از زندگی و عشق دریغ می کنند.
    موفق باشید

  2. سلام .همیشه از انتخاب های شما لذت می برم اما نمی دانم این نوشته با نثر چه فرقی دارد . سطر های اول تا قدیمی است را کنار هم بگذارید .چه تفاوت می کند؟

  3. غریبه
    رود همیشه همان رود نمی ماند
    تا آشنایی هدیه دهد
    و
    عشق همیشه در زلالی آب به پایت ریخته نمی شود
    آه غریبه
    این گونه پریشان دنبال چه می گردی، گرد خود؟
    به رود بنگر!
    به زندگی
    و
    به کف دستانت
    و از خود بپرس
    از که به که پناه می برم، جایی که زیستن در ژرفای
    ” یک دم” نهفته است؟

  4. سلام. وب بلاگ زیبایتان لذت بخش است. سایت مرا هم ببینید خوشحال می شوم. تعدادی شعر عربی را هم به شعر فارسی برگردانده ام نمی دانم کجا منتشر کنم. نظرتان چیست؟
    پاینده باشید.

  5. جدول کنار خیابان…
    یاد روزهای نیلوفرانه رو زنده کردی برام خانم سارا…
    سیگار…خیال…فندک…خاطره…دود…نوستالژی …دود…عاشقانه…فیلتر جویده…و دیگر هیچ به جز آه

  6. تلمیح در این شعر به اسطوره زن اثیری و مرد خنزر-پنزی در «بوف کور» کنایت دارد. منتهی لـَقوه در فرم و فضا موجب هرز رفتن انرژی در بطن روایت شده است. شعر نتوانسته است تضاد مورد نظر در جهان متن را نشان دهد بلکه آنرا حرف زده است.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.