نمایشگاه

می‌روم نمایشگاه کتاب
پرست از شعرها و قصه‌های گذشته از فیلتر
خیلی باید بگردم
دلم زندگی می‌خواهد
یک ملاقات غیر قابل چاپ

13 دیدگاه دربارهٔ «نمایشگاه»

  1. نمیدانم ؟ که این روزها قابل چاپم یانه ؟ همیشه با شیطنتی بی نظیر عاشق غیر قابل چاپ ها بوده ام ..نه هنوز هم هستم و فکر میکنم چه میشد اگر همه چیز قابل چاپ بود ..و فکر میکنم هنگامی که همه چیز قابل گفتن شود ..شاید همه چیز هم قابل چاپ شود ..و آنروز من چه کنم با شیطنت خواندن غیر قابل چاپ ها در زیر پتو با نور چراغ قوه کوچکم…؟

  2. خوشحالم که کتاب شعرهایتان در دست چاپ است، تبریک می گویم.
    من هم در طی سالهای گذشته به طمع دیدن دوستان و آشنایانی که تنها سالی یکبار در نمایشگاه می دیدمشان می رفتم به نمایشگاه کتاب، ولی امسال اصلاً میلی به رفتن نیست.
    کاش ملاقاتی و دیداری غیر قابل چاپ….

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.