اتاق

در اتاقم دراز کشیده ام
روی تخت
با ملحفه ی آبی ی روشن
از پنجره
پیچی سبز در باد می رقصد
نمی رسد برگ هایش به من
دوباره و دوباره دست دراز می کند
دوستش دارم

19 دیدگاه دربارهٔ «اتاق»

  1. سلام :
    بهار وتابستان وپاییز را(اگر اشتباه نکنم ) که نماد امید، خستگی واندوهی نوستالژیک و
    شاعرانه اند،خوب تحویل گرفتید.
    ولی زمستان فصل سرد رضایت وتسلیم راجز از دریچه ی پنجره ی اتاقتان که کمی هم بی حالی وکسالت را تداعی میکرد به استقبال نرفتید.
    یکبار دیگر به این فصل سفید وسرد نگاه کنید وبا حرف هایی هم رنگ زمستان و هم رایحه بهار چاووشی خوان
    نوروزشوید.

  2. خانم محمدی تا به حال مجموعه شعری انتشار دادین؟
    واقعا مشتاقم که بدونم.
    اگه اینطوره لطفا سال نشر و ناشر رو هم به میلم بفرستین.
    ممنون

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.