روز و شب
به سمتی
غیر از چهار جهت اصلی
با تمام قدرت
چیزی درونم
میدود
نفس نفس میزنم
عرق میکنم
گلویم خشک میشود
سرگیجه دارم
دیوانهوار میدود
پایانی ندارد
تا ابد خواهد دوید
او را بد زدهاند
18 دیدگاه دربارهٔ «دونده»
دیدگاهها بسته شدهاند.
در اندرون من خسته دل ندانم که کیست که من خموشم و …
فکر نمی کنم او را زده باشند او ن همینجوریه
هنوز حست یوزپلنگیه
مرسی
باورت میکنم
چون باور نکردنی هستی
به من هم سر بزن
http://www.bestvista.blogfa.com/
از گذاشتن کامنت پشیمان شدم. اما حالا که کار به این جا کشیده یک سلامی عرض کنیم بهتر است!
سلام!
سلام
شعر زیبایی بود همیشه از خوندن شعر هاتون لذت می برم
شاد باشید و پیروز
سلام سارا
دو شعر آخر را نخوانده بودم
که خواندم
این آخری خیلی قشنگه
حرکت داره
تصویر داره
تنهایی داره
آیرونی داره
ضربه داره
.
.
.
خوش باشی
سلام سارایی
من یه چند وقتی وبلاگت دنبال می کنم .. قبلا با آینه همراه بودم .. قرار بود هر ۱۵ روز گردگیری شود .. ولی ۱۵ ماه گذشت و نشد .. خیلی دلتنگت بودم .. تا اینکه یه دوست نشانی پاگرد رو داد .. و.. الحق و النصاف که کلی حال داد .. از اینکه دوباره پیدات کردم خیــــــــــــــلی خوشحال شدم ..
اما یه جورایی تغییر کردی .. تو بیشتر دل نوشته هات انگار یه زخم گنده وسط قلبته .. یه جورایی خیلی عمیقه .. یه جورایی مثل یه حس دور از دست رفته است.. شاید یه دلتنگی ………!! ولی ما که خیلی باهاشون حال می کنیم بازم مرسی که هنوز هستی ……………
سحرگاهان که در خوابی
تو را من لینک خواهم کرد
به بقال محل هم لینک خواهم داد
به وبلاگ گدایان و سپوران نیز خواهم رفت
سحرگاهان که در خوابید من هم خواب خواهم دید
مرا هک کن
خیالی نیست
دوباره آی دی از نو
و روز از نو
تمام شب به روزم من
و یک وبلاگ پر کامنت خواهم زد
و با فیلتر شکن یک روز
وبلاگ خدا را باز خواهم کرد (قزوه)
ما که شما رو لینک کردیم ؛ شما چه طور؟(www.halghe_baran.myblog.ir
سلام
خداحافظ
سلام
می دونی کی زدتش؟
… فراموش نکن در پی ات همه خود را گشتم
و در دیوانه کنندگی نیافتنت
به سردی و سختی رنجی نا گفتنی
به پایان می رسم
در خیال اتفاق می افتد
ناممکن های خوشرنگ
محال های دلاویز
رسیدن به عشقی
که قلب سی سالگی تو را ربود
و شنیدن نجواهایی
که در باد گم شد
ما همه دلبسته
نه
زندانی خاطرات خویشیم
سلام
استاد! قربان دل چهارسویتان که زبس دویده شرحه راه است،نه مثل بعضیها بدون آب وتابی قاعده و قانون سایش را در طول سالیان بسیار به نمایش گذاشته اند .
سلام سارا . حالت چطوره ؟ من رو نظر خودم هستم کارات دیگه قوت کارای زمستون ۸۵ نداره نمی دونم شاید حس می کنی به زبان شعریت دست پیدا کردی .ولی یه نظر من کارای قبلیت بهتر بود .لطفن سر بزن منتظر نظرات هستم
زنده است هنوز. هرچقدر همه که زده باشندش.
نگفتی کجاست اردهال؟
گام بر میدارد و راه میرود این یعنی همه ارزشهای یک هدف
سلام سارا
خوبی؟
چرا بعضی از شعرها بوی شاعر را می دهند و بعضی نه؟
کنار دریا نبودم
بیشتر شالیزار و مارهای ممکن رو قدم می زدم
خسته شدم
دارم به تهران فکر می کنم
شاید…
چرا توقف کنم،چرا؟
سلام
خسته نباشید!
زیبا می نویسید و من از شعر هایتان لذت بردم مخصوصا «خط به خط» که به نظرم بی نظیر بود
پاینده باشید !