دونده

روز و شب
به سمتی
غیر از چهار جهت اصلی
با تمام قدرت
چیزی درونم
می‌دود
نفس نفس می‌زنم
عرق می‌کنم
گلویم خشک می‌شود
سرگیجه دارم
دیوانه‌وار می‌دود
پایانی ندارد
تا ابد خواهد دوید
او را بد زده‌اند

18 دیدگاه دربارهٔ «دونده»

  1. سلام سارایی
    من یه چند وقتی وبلاگت دنبال می کنم .. قبلا با آینه همراه بودم .. قرار بود هر ۱۵ روز گردگیری شود .. ولی ۱۵ ماه گذشت و نشد .. خیلی دلتنگت بودم .. تا اینکه یه دوست نشانی پاگرد رو داد .. و.. الحق و النصاف که کلی حال داد .. از اینکه دوباره پیدات کردم خیــــــــــــــلی خوشحال شدم ..
    اما یه جورایی تغییر کردی .. تو بیشتر دل نوشته هات انگار یه زخم گنده وسط قلبته .. یه جورایی خیلی عمیقه .. یه جورایی مثل یه حس دور از دست رفته است.. شاید یه دلتنگی ………!! ولی ما که خیلی باهاشون حال می کنیم بازم مرسی که هنوز هستی ……………

  2. سحرگاهان که در خوابی
    تو را من لینک خواهم کرد
    به بقال محل هم لینک خواهم داد
    به وبلاگ گدایان و سپوران نیز خواهم رفت
    سحرگاهان که در خوابید من هم خواب خواهم دید
    مرا هک کن
    خیالی نیست
    دوباره آی دی از نو
    و روز از نو
    تمام شب به روزم من
    و یک وبلاگ پر کامنت خواهم زد
    و با فیلتر شکن یک روز
    وبلاگ خدا را باز خواهم کرد (قزوه)
    ما که شما رو لینک کردیم ؛ شما چه طور؟(www.halghe_baran.myblog.ir

  3. سلام سارا . حالت چطوره ؟ من رو نظر خودم هستم کارات دیگه قوت کارای زمستون ۸۵ نداره نمی دونم شاید حس می کنی به زبان شعریت دست پیدا کردی .ولی یه نظر من کارای قبلیت بهتر بود .لطفن سر بزن منتظر نظرات هستم

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.