مینا

صبح
چین دامنش را که شکافته بود
می‌دوخت
دوباره شب
می‌رفت
دوباره نفس نفس زنان
باز می‌گشت
دوباره صبح زود
چین دامنش را
که می‌گفت گرفته به پرچین‌ها
آرام و با دقت
می‌دوخت
دوباره شب
می‌رفت
دوباره چین دامنش به جایی می‌گرفت
آرام و با دقت
دوباره می‌دوخت
دوباره شب می‌شد
دوباره
می‌رفت

دیدگاه ها . «مینا»

  1. به مینا بگویید خیالش را به
    یک شب بدوزد
    به
    یک فرد
    و یا حتی به
    یک مرد
    تا دامنش در گیر پرچین ها نگردد
    باز من رو وادار کردی بنویسم به جای خوندن
    خبر خوش این که تو هنوز میتونی بنویسی و من هنوز میتونم تلخ هم باشه حرف تازه رو بنویسم حتی اگر فیلتر بشه

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.