گل
گاو
زبان را
دمش کنی
با نبات
لیمو بچکانی در آن
بنفشها جادو شوند
برقصند در هم
از پنجره
پاییز را نگاه کنی
چسبیده کلاهش را
اما دامنش
کنار رفته در باد
و
فنجانت را سر بکشی
گل
گاو
زبان
یعنی شعر
17 دیدگاه دربارهٔ «گیج»
دیدگاهها بسته شدهاند.
چقدر شعر هااینجاآرامند…شاید رام …
کنار شعرهات نشستم ..بوی موزون چسبید…..
یعنی شر نه شعر …
محشر بود سارای عزیز!! چقدر لذت می برم از این سادگی در عین زیبایی
بسیار زیبا .
گل . . . گاو . . . زبان . . .
از این به بعد یعنی یک شعر !!!!
وای چه قشنگ بود…
سارا جان جادو می کنی با کلام ساده ات.
چادر گل گلی
موهای سفید
و یک فنجان گل گاو زبان تازه دم .
که همیشه برایش می بردم .
زوفا
بنفشه
سنبل طیف …
جای مادر بزرگم خالی .
این یعنی شعر
این نه یک فراز است نه فرود درنگی است میان ثانیه های اوج گرفتنی که شاعری ماندگار را به جهان شعر فارسی هدیه خواهد کرد
ساده ی زیبا…
فقط با عرق ریزان روح می توان به یک چنین سبکپایی در فرم و زبان رسید.
اشاراتی که گستره شان به پهنای درد و رنج و آدمی است.
من دردی صیقل یافته در غنای این زبان می بینم که آگاه به زمختی ها و وخامت ها – آینه را درست در زاویه ای می گیرد که زیبایی در آن متجلی است.
و این شاید همان امید گمشده ای است که این روزها در زنگ صدای سارا بر من جاری است.
بانوی گل ها و
گوزن ها…
عالی ی …
فریم به فریم ِ یه صحنه ی عاشقونه ی کوتاه اما تمام عیار .
سلام
پس از چندی که سر زدم… خوب بود
همین که هنوز کسی دور از تو می نویسد…
و می شود سر زده رفت سراغش…
حالت را خوب می کند…
سارا گرامی
همیشه ساده و در عین حال مقتدر حرف می زنی
در اوج باشی
ای…ای
سلام خانم محمدی عزیز
با یه غزل به روزم
بیایی خوشحال میشم
عالیست دختر! تو کجایاین خاک اساطیری روییدی! و پرواز کردی!