درمانگاه روانپزشکی

poem.jpg
معتادی
سر تکان می‌دهی
الکلی هستی
سر تکان می‌دهی
چی مصرف می‌کنید شما
– به مورچه‌ی روی پرونده‌ات خیره‌ای –
یک دفعه داد می‌کشد
– اشک‌هایت سر ریز می‌شوند –
همکاری کنید خانم
پرونده محرمانه است
برای کمک به شماست این‌ها که می‌پرسم
سرت را بالا می‌آوری
– تپش قلب داری –
بریده بریده جواب می‌دهی
شعر می‌گویم آقای دکتر
* بابت عکس از آقای ساسان سپاس گزارم.

7 دیدگاه دربارهٔ «درمانگاه روانپزشکی»

  1. حالیاست که باید
    اشک های او سرازیر شود
    و تویی که باید بپرسی
    نمی بینی این همه بهار ؟
    نمی شنوی صدای پا یار ؟
    دردت نمی گیرد از شلاق ستم؟
    فریاد نمی زنی از این همه تبعیض
    ……
    عالی بود سارا
    مثل همیشه

  2. سلام سارا خانم
    شعر زیبایی بود.
    کلا از اول تا الان من با زبان روایی شما کمی و فقط کمی مشکل داشته ام.
    ببینید در روایت هایی که می کنید نه زمان را واسطه قرار می دهید که به راحتی زیر دست و پای روایت له می شود.
    مکانها نه به عنوان یک نشانه که به عنوان یک مورد شعری مورد استفاده قرار می گیرند.
    بهترین استفاده هایی که من دیده ام کارهای آقای موسوی است. خیلی در این زمینه خوب کار می کنند و الگوی خود من نیز هست.
    به خصوص کتاب آخر که در نمایشگاه در آمد.
    پیروز باشید و همیشه شاعر
    بای

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.