خوابیده اکتاویو

* خیلی آرام، خیلی خیلی آرام بخوانید، انگار که اصلن نخوانده‌اید.
خیره به بازوانش
موهایم را شانه می کنم
خوش‌حالت شوند
خوابیده
از دستم بر نمی‌آید بگویم چگونه
زیبا، زیبا، زیباتر
به هر طرف بروم
در خواب به سمتم برمی‌گردد
خیال می کنم
شعری که برایش می‌گویم بالا گرفته
در میلان، رم، انطاکیه، تیسفون و همدان
بازرگان‌ها کتیبه‌های شعرِ اکتاویو را
میان خاور و باختر می‌گردانند
خوابیده اکتاویو
بر نمی‌آید از دستم بگویم چگونه
به لبانش شبنم نشسته
چشمان بسته‌اش، کوزه‌ی عسل
زیبا، زیبا، زیباتر
مردم، شعرِ اکتاویو را از بر می‌کنند
تاریخ برمی‌گردد
الب ارسلان به سپاه بیزانس شرابِ شیراز تعارف می‌کند
جنگ‌های صلیبی ورمی‌افتد
خدایان یونان و اورشلیم دوباره
با هم کافه‌رفتن را از سرمی‌گیرند
فقط خیال کن
لبانش نیمه بازند
نمی‌توانم بگویم چگونه
خوابیده اکتاویو

21 دیدگاه دربارهٔ «خوابیده اکتاویو»

  1. بند ۱ این (خوش‌حالت شوند)اضافه است و استدلال معنایی ندارد و کاملن بی مصرف است ( کلا عادت دارید همه چیز را تا فیهاخالدون اش توضیح بدهید ).
    این(خوابیده
    از دستم بر نمی‌آید بگویم چگونه) جالب است هم حذف اش هم آنارشی جمله ی دومش. ولی ظاهرا جایش میباید بالاتر می بود.
    این(کوزه‌ی عسل ) فرایند آیکونیستیک زیبایی بود (خوشم آمد).زیبا .
    استفاده ی میتولوژی کار خیلی ضعیف است ولی با توجه به قحط آمدن آن لنگه کفشی ست در بیابان .
    کار متوسط لرزانی است . فکر کنم از زیاد و به تناوب بالا نوشتن ربط دارد . کار قشنگ موقع خاص دارد قبل و بعدش هشلهف در می آید .

  2. این اکتاویو
    – که خوابیده این گونه؛ آرام –
    و این شعر تو
    – که می گردد در شهر و
    در تاریخ؛ بی نام –
    چه می خواهند
    از این ماسیس عرق فروش
    که هر بار می روند و
    هر بار مست می کنند
    دست های او را
    به ستون ها می بندند
    موهایش را
    کوتاه می کنند
    و قهقهه
    سر می دهند؟

  3. همیشه خواننده شعرهاتون بودم و هستم ، همیشه عالی هستند.
    به جز لورکا با شاعر دیگه ای از اسپانیا آشنا هستید؟ اگه دوست دارید از خوان رامون خیمه نز برنده اسپانیایی نوبل ادبیات شعری بخونید به وبلاگم سری بزنید، خوشحال می شم نظرتون رو راجع به ترجمه ام بدونم.
    موفق باشید

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.