نیمنگاهی رد و بدل شد
روشن بود و ساده
سلام و احوالپرسی
به اندازهیِ شرطِ ادب
او شکلِ خوشبختها
تو هم نمونهی کاملِ یک فلکزده
ساده و روشن بود
راهتان را کشیدید رفتید
بیامیدِ دیداری
حتا به اندازهی شرطِ ادب
10 دیدگاه دربارهٔ «تراژدی»
دیدگاهها بسته شدهاند.
و دیگر او را ندیدی …
برای آینه خوشحال ام… خوشحال و منتظر!
بغض ام شکست!
به رو نیاورید!
سارا
دل ام برای سارای چند سال پیش تنگ بود
غبار از آینه خواهی شست
(آینه آنقدر زنگار گرفته است که دیگر نور را منعکس نمی کند؟!)
آینه شفاف خواهد شد.
سلام نازنین…زیبا بود و زیبا…همین.
سلام …
لکن سمائک ممطره وطریقک مسدود مسدود
فحبیبه قلبک یا ولدی نائمه فی قصر مرصود
.. اما اسمان تو بارانی ست و راه تو بسته ی بسته
و محبوبه ی قلب تو در کاخی که نگهبانانی دارد در خواب است
(نزار قبانی )
…………………………
و محبوبه ی تو ……در خون است
…… خیلی دردناک بود
عادی شده برام
اولش فک می کردم اگه آهنگ وبلاگ نباشه تمایلی به خوندنِ مطالب ندارم. اما آهنگ هم تموم شد و من هم چنان می خوندم. منظورم اینه که شعرات قشنگن ! :)
شکل خوشبختها فقط شاید
به هر حال ..
تو هم یک پرنده خوشرنگ و پر امید (: تا جایی که بنده به یادم میاد
سلام
دلم یه عالمه تنگه!
چرا دل تنگ میشیم؟