آبیِ خیسِ قهوه ای

بال‌هایم را بدهید
می‌خواهم بروم ساحل
با خیس مو‌هایم بر سنگی
تا ته شب منتظرش باشم
بال‌هایم را بدهید
دیسکویِ دریا قرار دارم
نمی‌رقصد با هیچ کس او
صبورِ یک پری دریایی است
بال‌هایم را بدهید
بال‌هایم را بدهید
می‌خواهم اسیر رویاهای کسی شوم
وقتِ وقت است

دیدگاه ها . «آبیِ خیسِ قهوه ای»

  1. وقت‌ ِ وقت است؟!
    بیا
    پری کوچک من
    بال های (ات) را بگیر
    برو انسان دوپای مهربانم
    خدا به همراهت!
    راستی گفته بودی به من
    آن هنگام که می بینی اش
    از خوشی بال در می أوری
    پس برو
    به دنبال بال های ات نباش!
    خودشان خواهند آمد!
    باز هم خدا به همراهت
    وقت ِ وقت است!

  2. salAm,
    I am going to be blunt so pardonne-moi ;)
    This piece is a mess. Words not selected meticulously, ryhme is missing, rhtym and the music is all there and still mixed up.
    Need a retouch? I do not know but I couldn’t help writing you if it is of any help or value to you, well that is another story.
    As for the usual bah bah chah chah gooyAn ;)
    It has always made me laugh when i see people leave comments as if they have to write something like what you have just written, it is not a moshAer-e or is it? ;)
    PS: well i think i was as blunt that i could without being overboard.
    Looking forward to your future works.

  3. هیچ وقت کسی به من نگفت که طرز کامنت گذاشتنم اشتباه ِ!
    شاید چون هیچ وقت توان نقد کردن اشعار رو نداشتم
    فقط
    حسی رو که شعر به من منتقل می کرد نوشتم!
    قصد من مشاعره نبود!!!
    در هر صورت از سارای عزیز و کامنت گذاران معذرت می خوام مخصوصا جناب آقای منوچهر!
    آسمانی باشید

  4. دوست دارم پاگرد آرام باشد، جایی برای دوستی، جای اندکی برای زنده بودن.
    برای بهانه های کوچک خوشبختی…
    هرکس به دل خودش بیاید و اگر به دلش ننشست برود…هیاهو برای هیچ نباشد.
    این حرف های تازه گاهی پر از موسیقی است…انگار کسی از راه پله ها رد شود
    و ترانه ای را زمزمه کتد…
    خواهش می کنم پاگرد را…
    چه می دانم اصلا !
    گفتن ندارد!
    .
    .
    ممنونم از سارا و جناب آقای منوچهر!
    به دل نگرفتم
    ممنونم!
    آسمانی باشید

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.