زنی با بلوط گیسوی بلندش
عسل نوچ چشمانش
سرخ رسیدهی لبهایش
میخندد
بیانتهای شانههای مردی
او را در بر میگیرد
همیشه همین را نشان میدهد این کانال
مبل را میچرخانم
پشت به تلویزیون
رو به تو
موهایم
چشمهایم
رویاهایم
سیاه است
تصویر مرا داری؟
10 دیدگاه دربارهٔ «ماه واره»
دیدگاهها بسته شدهاند.
سناریو ی رویاهایم را
زیر نور سیاهی ِ براق ِ چشمانت
قلم زده اند!
دل نمی برد از من قصه ی شهر ِ فرنگ!
من در هر نوروز از نو کودک می شوم، در مشت های کوچکم برای جوجه ها شعر و دانه می برم، در هر نوروز لبم کودک می شود و مثل بوسه ای روی دست پدر می نشیند.
و اما پشت تصویر این کانال
به راستی سارا
می اندیشی عشق را می شود لمس کرد؟
دروغ است زیبایم
تمامشان فریبی بیش نیست
می اندیشی
می توان نه حتی در عصر ما
در عصر نیاکانمان
لیلی و مجنونی یافت؟
به عشق دل مبند مهربانم
هرچند انکار نخواهم کرد محبت را
اما
زندگیت را به جستجوی عشق به ویرانه مکشان
آسمانی باشی!
موجز؟
آری!
موجز؟
آری!
salAm Sarah jAn,
I enjoyed this writing specially that it has what the late Akhavan used to call, ‘rendi’ :)
It was clever, funny, sort of deep :)
Best of wishes for this new year and looking forward to reading exceptional works of yours.
آنجا که عکاسان فیشین tv کلیک می زنند
منتظر تو خواهم بود .
تو زیباترین ۶۵ دنیائی !!!
( برای او که دوستش دارم )
زیبا بود سارا” زیبا بود
سلام
و
یا حق
نه. برفکیه. اشکال از آنتنه صدا و سیماست. با این آنتنای مسخره.