انعکاس

دنیا پر از آینه است
نگو حواست نیست
نگو خودت را نگاه می‌کنی،
یا موهای سفیدت مثلاً را می‌شماری!
نه اشکی، نه لبخندی
نه پیر می‌شوم، نه جوان‌تر
می‌بینی؟
آنجا ایستاده‌ام
و تو…
گریه نکن!
این تنها آینه است
شانه‌های من حالا خیلی دورند
خیلی تنهاتر
قوی شده‌اند
بی‌رحم اما نه
شاید چون
دنیا پر از آینه است

دیدگاه ها . «انعکاس»

  1. دنیا پر از آینه است!
    نه نرگس
    نه آب
    من انعکاس موهوم نرگس ام میانِ بودنِ آب…
    چرا!
    خودم را نگاه می کنم!!
    درون چشم های مردم
    یا شیشه ی بخار گرفته ی کافه ها
    حتی در شعر: «دنیا پر از آینه است…»

  2. سلام … لعنت به آینه که همیشه او را درون آینه دیدم و همین که خواستم در آغوش بکشمش محکم به آینه خوردم ! لعنت به آینه !
    اما نه …. کاش من هم با او درون آینه حبس شده بودم ….

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.