زود تر

برای عزیز
و پدر بزرگ آزاده ت .
کلید پیجید
با یک دسته گل سرخ
آخر شب
دختر رسید
دختر شامش را گرم کرد
گلدان پر ار آب شد
گلها رفتند کنار تخت پیرزن
پیرزن خندید
دختر لباس خوابش را پوشید
پیرزن نگاهش کرد
دختر خوابش برد
پیرزن با ستاره ها حرف می زد
دختر غلتی زد
پیرزن با خود می گفت
آب گل ها را عوض باید کرد
دختر بیدار شد
نصفه شب بود
آب گل ها را عوض کرد
پیرزن خندید
دختر خوابید
پیرزن به گل ها نگاه می کرد
صبح شد
دختر چای را دم کرد
پیرزن گفت
باید آب گل ها را عوض کرد
دختر آب گلدان را عوض کرد
پیرزن خندید
دختر رفت حیاط
رخت ها را روی بند انداخت
گربه ای از سر دیوار رد شد
دختر آمد
روسری اش را سر کرد
در آینه مادر بزرگ را نگاه می کرد
پیرزن می خندید
گفت
زود بیا
زود به زود
آب گل ها را باید عوض کرد

دیدگاه ها . «زود تر»

  1. خانم بزرگ ما آخرین نگاههای خود را روی تخت بیمارستان نثارمان کرد . و من آخرین کسی بودم که آب گلدانهای روی میزش را عوض کردم. ببینید ، اگر کسی از شما ها مادر بزرگی دارد که هنوز زنده است ، مواظبش باشید . باد موهای همه مادر بزرگهای جهان را سپید میکند . همان بادی که چشمهای یک ولگرد لعنتی را دارد .

    امروز باید به دیدار خانم بزرگ برم . باید آب گلدانهای روی قبرش را عوض کنم . امروز ….

  2. سلام سارای شاعر .
    شعرت همیشه ساده ، ملموس ، آرامش بخش و روان و مثل زندگی به آدم نزدیک است . به تو دوست جدیدم تبریک می گویم و از شعرت لذت می برم . از تو و آرش هنرمند به خاطر سایت زیبایتان متشکرم و خوشحالم بعد از دیدن سایت های بی محتوا ، بالاخره یک سایت آبرومند و هنرمندانه که به سلیقه آدم توهین نمی کنه پیدا کردم . امیدوارم روز به روز پر بارتر و موفق باشید .

  3. سارای عزیز ،
    یک نکته کوچک درمورد تایپ شعرها برای بهتر خواندن آن است .
    شما می توانید با گرفتن شیفت و کلید حرف (ی) را تبدیل به ی وسط یا (ی ) کوچک کنید . در اینجا بر عکس عمل می کند . چون همیشه با شیفت حروف را بزرگتر می کردیم .

  4. گفتم خواب دیدهای ولی امروز میگویم شاید راست میگویی پس بیا با هم دعا کنیم هم دخترک هم م‌‌ژده هیچوقت دچار سیاست و قدرت و ‌ثروت(!) و غرور و… نشوند آن طور که پیشینیان شدند…

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.