تلخ تلخ تلخم
بی شکر
بی شیر
فنجانی لب پر
بر میز کافه ای که
در تقویم تو
نشانی اش
بس که بلند می گرید
تمام روز ها را گذاشته روی سرش
12 دیدگاه دربارهٔ «آه»
دیدگاهها بسته شدهاند.
تلخ تلخ تلخم
بی شکر
بی شیر
فنجانی لب پر
بر میز کافه ای که
در تقویم تو
نشانی اش
بس که بلند می گرید
تمام روز ها را گذاشته روی سرش
دیدگاهها بسته شدهاند.
اول سلام
پاگرد جایی برای نفس تازه کردن از عادت بالا رفتن ایستادن به پله های پیش رو نگاه گردن.
من از همان اول مشتری آینه شما بودم ولی پاگردتان را امروز شانسی با کلیک روی آن شکلک عجیب پیدا کردم.لااقل از آینه زوتر به روز میشود.
موفق باشید
با خودم فکر می کردم ! مگر می شود یک شعر را این همه گوش داد و با یک آهنگ این همه گریست ؟ تا کی تا چند ؟
شعر عاشق الدوم بی نهایت زیباست !
از یک شاعر چگونه می شود تشکر کرد ؟
سارا عزیز …….. ممنون
یادش به خیر دیروز که :
صدای زندگی گوش قبرستان را کر کرده بود !
مرسی
…
باز هم زیبا و خواندنی مثل همیشه….
خیلی زیبا بود، مرسی!
سارا همچنان غمگین. سارا همچنان آرام. سارا همچنان ترسان => فنجان لب پر بی شیر و شکر در کافه ی این همه تقویم که قیل و قال می کند!
مثل همیشه زیبا بود .بهت تبریک می گم.اگه با تبادل لینک موافقی بهم حتما بگو
سارا عزیز نوشته هایت را دوست دارم
سارا جونم هر روز میام اینجا . . . ممنون
نمیشه! … زیبا بود.
سلام! همیشه میخوانمت. اما ردپایی اگر نمیگذارم دلیل کمرویی بگذار و بس. بای بای.