آواز خانه

از تکان دادن گهواره چه سود
دستانت جاده ابریشم را
به روح سر ریز می کند

تمام آواز های مرده بر دیگ و سماور مادر بزرگانم
در تن من بیدارند

مادر لالایی نگو
موسیقی ها خواب ندارند

نگاه من بر سیب های سرخ جرقه می زند
و تجارب بر درخت مانده اجدادم
در مغناطیسی گنگ
شیرینی گاز زدن را
چون اوراد معبدی کهن
در گوشم نجوا می کنند

حالا تو بگو
زن عاشق باید سنگسار شود
و قهقه هزار ساله مرا
ساده بی انگار.