دیدگاه ها . «سرعت و آهستگی»

  1. سلام ساراجان… وقتی می گویید نوشتن سخت شده، خیلی زیاد درک می کنم
    امیدوارم پاییز و زمستان، احتیاجی به ماکاروف پیدا نکنید
    :)
    دمتان گرم و سرتان خوش باد…

    سلام یاسمن عزیز،
    فکر می‌کنم نارضایتی شدیدی در من است.
    باید خیلی بدوم و ورزش کنم تا بر پاییز و زمستان چیره شوم. غیرممکن نیست. اما همچنان سخت است.
    ماکاروف همیشه انگار باید ته کشو باشد. شاید این تصویر را دوست دارم.
    مراقب خودت باش
    سارا

  2. سلام سارا . نوشتی تهرانی و خوشحال شدم که نزدیک شده ای .
    کاش روزی رو و جایی رو برای دیدار با کسایی که میخونن‌ات و دوستت دارن تعیین کنی؛البته اگر خودت مایل هستی :)
    ارادت‌مندت.
    ………………….
    ساجده جان،
    همیشه محبت داشته‌ای.
    برایت باز خواهم نوشت.
    خیلی ممنون
    سارا

  3. سلام سارا جان
    امیدوارم میگرن با شما مهربان‌تر و روزهای بهتری در راه باشد.
    خیلی دلم برای اینجا تنگ می‌شود و زیاد سر می‌زنم. لابلای متن‌های قدیمی می‌گردم و لذت می‌برم.
    برای رایکایی که پای ثابت کتاب‌های بالینی‌اش در این سال‌ها شعرهای شما بوده‌اند، خبر خوبی نبود. خیلی انتظار کشیدم. توضیح‌تان را البته می‌فهمم و گله‌ای نیست.
    بسیار دوست‌تان دارم.
    ارادتمند
    رایکا
    ………….
    رایکا،
    دوره‌های عجیبی از زندگی همیشه در انتظار آدم هستند.
    دنیا و شاید دنیای من مدام در حال تغییر است. سرعت زیاد است و گاهی توان من برای بازگو کردن معنای این سرعت بسیار کم است.
    اکنون نوشتن هر یک کلمه برای من بسیار بسیار سخت است.
    شاید این پست پست خوبی نبود.
    متاسفم
    سارا

پاسخ دادن به رایکا لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *