روز و شب

نوشته بودمش توی دفترم و دفترم روی میز باز بود و دلم می‌خواست دفتر را، همه‌ی صفحاتش را ریز ریز کنم و نکردم و رد می‌شدم و نگاهش می‌کردم و درون خودم لب برمی‌چیدم:
.
.
.
اندک
مرا خشمگین می‌کند
من
عاشقِ
تمامم

دیدگاه ها . «روز و شب»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *