گل سرخی در زد

کتاب شعر جدیدم چاپ شد؛ نشر چشمه؛ به نام گل سرخی در زد.
آه
خیلی عجیب است؛ همه چیز دیوانه‌وار عجیب است.
کتاب را دستم می‌گیرم و با شگفتی شعرهایم را می‌خوانم.
یک دنیا ممنونم از شما
سارای پاگرد
پ. ن. اگر کتاب را خواندید؛ برایم بنویسید؛ مثل قدیم. مثل این دوازده سالی که گذشت.

دیدگاه ها . «گل سرخی در زد»

  1. سلام
    هیچ وقت نویسنده ی خوبی نبودم و نیستم.-حتی در حد یک پیام تبریک!-مخصوصا وقتی که بخوام برای یه شاعر پیام بذارم.
    صدبار نوشتم و پاک کردم.به خاطر گفتن یک تبریک ساده! بابت چاپ کتاب جدید
    آخرش قانع شدم که
    “نامه‌ام باید کوتاه باشد
    ساده باشد…”
    آدم خیلی وسوسه میشه کتابی رو بخونه که نویسندش از خواندن اشعارش شگفت زده میشه. اونقدر زیاد که آدم دوست داره همین الان- توی این دود و دم- شال و کلاه کنه و بره کتابو بگیره
    یک دنیا سپاس
    ……………
    این همه خوب نوشته‌ای مهدی عزیز
    یک تبریک دلپذیر و شاد
    حالا اگر شال و کلاه کردی و رفتی و کتاب را خواندی برایم بنویس که وسوسه‌ی خوبی بود یا نه.
    با مهر و احترام بسیار
    سارا

  2. یک دنیا تبریک به مادر این گل سرخ….
    سارای با احساس و بکر من …
    در اولین فرصت تهیه میکنم….
    در ضمن حق میدم با شگفتی ورق بزنی….
    تولد هر کودکی پر از شگفتیه و مادر دوست داره زودتر همه ببینن …..
    ………………………
    سپاس‌گزارم آزاده جان
    راست می‌گویی :)
    امیدوارم دوستش داشته باشی
    شاد و آرام باشی
    سارا

  3. چه خبر خوشی…چشم ما روشن سارای خوب؛ مشتاق خواندن واژه‌هایت هستم: «…مثل یک آیین قدیمی// نگاهشان می‌کنم// و از جهان منفک می‌شوم»
    باش و بنویس شاعر…
    ماندانا
    ………………………
    ماندانا جان نازنین
    نوشته‌ات مرا پر از شادی می‌کند
    یک دنیا ممنون
    دوست عزیز
    سارا

  4. کاراتون رو دنبال می کنم
    و به نظر یکی از بهترین های شعر در بین هم دوره های خودتون هستید
    مرسی که شعر رو برای ما به پرواز در میارید
    …………………..
    خیلی ممنونم
    روی لینک زدم برای سایت ویرگول، سایت مرتب و خوبی است.
    شعرهایی که از من انتخاب کردید برایم جالب هستند. نگاه خوبی دارید.
    موفق باشید
    خوش‌حالم کارم را دنبال می‌کنید.
    به امید روزهای خوش برای شعر
    سارا

  5. سلام
    پیش از پرداختن به هر چیز! چند نکته….
    نخست؛ لازم است اعتراف نمایم!! دانش و تخصصی در حوزه‌ی ادبیات، شعر و مقولاتی از این دست نداشته و ندارم و هر آنچه در ادامه می‌آید بر مبنای ذوق و حس فطری زیبا شناختی بیان شده؛ لذا-به احتمال قریب به یقین- از ارزش علمی و ادبی و شعری تهی‌ست!
    دوم؛ نگارش آنچه که در ادامه می‌آید، ممکن است با نیت مولف تفاوت و حتی تضاد داشته باشد! لذا امیدوارم شاعر محترم بر بنده خرده نگرفته و -با عنایت به یک رویکرد هرمنوتیک، آن هم از نوعِ فلسفی!- دست و ذهن خواننده را برای نوعِ خوانش و تفسیر متن باز بگذارند. -آن هم خواننده‌ای که اوصاف آن در بند نخست ذکر شد!! و اصطلاحا بر آن حرجی نیست )
    سوم؛ کتاب سخت گیر اومد! آخرش مجبور شدم برم زیرپل کریم‌خان!
    – خواننده بدون نگاه به نام نویسنده شاید بتواند جنست شاعر را حدس بزند. تعابیر عمیقی مانندِ
    “پیرهن چروک مردانه”؛ “مردی که دستم را گرفت و در تاریکی فرو شد”؛ “مرد در خروجی را پیدا نمی‌کند”
    یک دنیای-اگر نگوییم زنانه- حداقل غیر مردانه را روایت می‌کند.
    – برخی تعابیر شعری همراه با تلفیق معنا، احساس، رویا و حتی واقعیت؛ خواننده را-حقیقتا؛ و نه از باب مبالغه!- با خود به دنیایی دیگر می‌برند. به عنوان نمونه
    “مورچه‌ها شعرهای من‌اند
    کف زمین”
    “به دنیا آوردمش یا
    در یکی از شعرهایم او را نوشته‌ام”
    “جز با واژه‌ها
    خیالم راحت نیست
    هزار حرف می‌زنند
    و
    دهان‌شان کیپ است”
    “لرزش دست‌هایم را در جیبم گذاشتم”
    “هر انگشت من زنی زیباست”
    “نام او را پس از سالها
    در یادداشت‌های روزانه‌ام نوشتم
    نام کوچکش را
    برهنه….”
    “باید پنجره‌ها را بست
    مردم رنج‌های‌شان را
    مانند بادکنک‌های رنگی یک جشن بیهوده
    در هوا رها کرده‌اند”
    “تو چیزی را پنهان کرده بودی از من
    از آخرین جمعه‌ات در بهمن ماه
    مرگت را”
    “کوه
    زیباترین لباسش را پوشیده است”
    “روزی
    نامت را فاش خواهم کرد”
    “تکه روشنی از کوه-میان آپارتمان‌ها-
    روی انگشت بلند می‌شود
    لیوان مرا نگاه می‌کند”
    هر چند که همه‌ی اشعار –هر کدام وجهی-فوق‌العاده و زیبا دارند اما-به نظر من- این شعرها ارزش صد بار خواندن را دارند:
    “نام او”؛ “شعر من”؛ “نوشین” ؛ “گل سرخ” ؛ “فیلارمونیک” و “دوست دارم”
    – به نظر بنده! نقطه‌ی قوت این مجموعه- “گل سرخی در زد”- پرداختن به موضوعات مختلف اجتماعی، روزمره، شخصی و عاشقانه است و اینطور نبوده که روایت‌هایی خاص، تک بعدی و تکراری محتوای اشعار را تشکیل دهند. به عبارتی اشعار، تنها راوی یک دنیای انتزاعی و شاعرانه نیستند. اشعار عاشقانه به همان قوتی آمده‌اند که اشعار اجتماعی و شخصی! و بالعکس!
    به عنوان مثال می‌توان از حیث محتوایی اشعار:
    شعر سینه‌اش (۲۲) روزها (۲۵) موج ۴۱ داستان تو ۴۳ شعر من ۴۸ فلوت هزار و یکشب پیش-سیمین-در ایینه-فیلارمونیک-صبوری- عاشقانه‌هایی بسیار بسیار… زیبا و غمگین به حساب آورد.
    شاید هم(۲۷) در ایستگاه ۳۵ برقصم ۳۶ نام او ۴۶ ساعتها ۴۹ فاصله۵۵ در مترو ۵۸ تهران باران زنان سیاه پوش پیرمرد سنگک به دست؛ روی ابرها –انجمن شاعران مرده-این طوری-عزیزان من؛
    نیز می‌توانند در دسته اشعار اجتماعی قرار گیرند.
    برخی اشعار هم، ظاهرا راوی یک زندگی معمول، روزمره هستند اما به نظر می‌رسد بعضا با دنیای شخصی شاعر ارتباط نزدیک دارند. مانند: زبان حال-ترانه عطر معمولی (۲۹) هفت پنج ۳۳ بهار ۳۴ نیمه شب ۳۸- احمد و لیلا-نوشین-پرستو-ناهید-پری ناز-هما-دوست دارم- به صدای.
    در آخر! من که واقعا لذت بردم از این همه شعر قشنگ و جمع و جور. بازم سپاااااااااااااااااااااس فراوان
    و امیدوارم خزعبلات بنده موجب تکدر خاطر نگشته باشد
    به امید موفقیت و چاپ کتابها و اشعار جدید
    …………………….
    مهدی عزیز
    سلام
    خیلی خیلی شگقت‌زده شده‌ام از یادداشت شما
    این همه با دقت کتاب را خوانده‌ای و برایم نوشته‌ای
    ببخش که پیدا کردن کتاب برایت زحمت شد
    نگاه شما برایم مهم است
    خیلی خیلی مهم
    و شک نکن که چندین بار خواهم خواند این نوشته‌ی خوب را
    خودم نمی‌توانم فاصله‌ی دلخواه را از کتاب بگیرم
    اما این یادداشت و شعرهایی که شما با آن‌ها را رابطه برقرار کرده‌ای
    چیزهایی را که نیاز دارم به من نشان می‌دهد
    امیدوارم بتوانم در این مسیر حرکت خوبی داشته باشم
    یک دنیا ممنون
    و با آرزوی شادی و آرامش برای شما
    سارا

  6. روی صندلی پارک لم میدم و به پنجره ای خیره میشم. پنجره ای که یه دختر جوون رو بهم نشون میده که زیر نور کم ِ یه اتاق ساکت نشسته. داره کتابی رو که به دست داره میخونه، در حالی که با ظرافت تمام با گردن بند نازکی که به گردنشه بازی میکنه…
    برای من این یه حس ساده اما دلنشینه که با خوندن شعر های شما یه جورایی تکرار میشه.
    تبریک.
    …………..
    تصویر زیبایی‌ست
    زیبا و نزدیک
    گاه آدم با یک تصویر مدت‌ها سر پا می‌ماند
    شاد و آرام باشید
    و بسیار سپاس‌گزارم
    سارا

  7. کتابت رو خوندم ..
    گل به لبخند و مرا گریه گرفتست گلو
    چون دلم تنگ نباشد که پر بازم نیست
    گاهم از نای دل خویش نوایی برسان
    که جز این ناله ی دلسوز تو دمسازم نیست
    در گلو می شکند ناله ام از رقت دل
    قصه ها هست ولی طاقت ابرازم نیست
    شاد باشی.
    مهیار

  8. دیروز شدت بارون هل ام داد تو یه پاساژ
    مست بوی لوازم التحریر بودم و خاطرات کودکی
    حس عجیبی بود
    با دیدن کتابت روی میز تازه های نشر نفسم بند اومده بود
    رنگم پریده بود
    بوووش کردم
    حالا سرخ شده بودم
    تا خونه حسابی باهم خیس شدیم
    ………………………
    ای نگارین عزیزم
    چه خوش‌حالم در یک روز بارانی کتابم به دستت رسید
    خیلی ممنون برایم نوشتی
    کلی دلگرمم
    با مهر و دوستی
    سارا

  9. داشتم سمفونی شماره سه بتهوون رو گوش میدادم که با کتاب شما أشنا شدم و رفتم تو کافه ای با هندزفری در گوشم و بتهوون و کتاب شما !
    روزهایی رو به خاطرم آورد که در کوچه پس کوچه های خاطراتم مدتها پیش گم شده بود…
    و چه خوب که میتوانم آن حس را با شما بیان کنم
    …..
    امیدوارم همیشه سرفراز باشید
    …………..
    چه حال خوبی بوده است
    مرسی که برایم نوشتید
    خوش‌حالم
    به امید دیدار
    سارا

  10. برای حقیر، همیشه ۱۰ درصد کارهای خانم سارا محمد اردهالی کم نظیر و حتی بی نطیر بوده است.
    از هر ۱۰ شعرتان، یکی برایم فانوسی است در تاریکی های شعر امروز.
    هراز گاهان، شعری از شما، می شود نان زیبایی شناختی سفره ی شعر من.
    تشکر.
    ……………………
    خیلی ممنونم آقای صباغی عزیز
    ده درصد خیلی زیاد است
    تا زمان چه بگوید
    به امید روزهای درخشان برای شعر
    سپاس
    از مهربانی شما
    سارا

  11. گل سرخی در زد
    کتاب را
    به رویش گشودم
    این تنها دارایی ام بود
    تبریک عرض می کنم، به امید موفقیت های روز افزون
    …………
    خیلی ممنونم از تبریک شما
    شاد کردید
    دل گرم و آرام باشید
    سارا

  12. روی کلمه‌ها دست می‌کشم و می‌خونم‌شون. خیلی چیزی یادم نمیاد. دستم جای دیگه‌ایی بند نیست.
    هربار که می‌خونم از اول می‌شناسم‌شون انگار. حتا گاهی از یه “اولِ” نو.
    خیلی ممنون سارای عزیز
    ……………….
    خیلی ممنونم مریم جان
    خیلی خوش‌حالم که گل سرخ دستت رسیده
    سارا

  13. خیلی از کتاب هایتان لذت می برم.با کتاب های شما می توان تکه هایی از زندگی را دید.تکه هایی که خیلی وقت ها ساده از کنارشان رد می شویم
    ………………
    ممنونم وقت گذاشتید برایم نوشتید
    شاد و آرام باشید
    سپاس
    سارا

پاسخ دادن به پایگاه ادبی ویرگول لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *