یک تحقیق میگوید
رفتارهای پرخطر
نشانهی افسردگیست
نشانهی خودکشی
من گاهی رفتارهای پرخطر دارم
آنقدر که زبانم بند میآید
بیآنکه بخواهم خود را بکشم
یک شب
مرد بیگانهای
از من پرسید
چگونه میتوانم تحمل کنم
چگونه من…
یادم نمیآید ادامهی سوالش را
هراسان رفت
در تقویم آن روز نوشتم
ساعت سهی صبح است
وقتی که من
برهنه در برابر خود
میایستم
دیگر هیچکس هیچ خطری برای من ندارد
پس از دو سه خط فاصله باز نوشتم
گاهی به نظرم میرسد
که لبخند هم زدهام
که
لبخند هم زدهام
«…وقتی که من
برهنه در برابر خود
میایستم
دیگر هیچکس هیچ خطری برای من ندارد…» فوقآلعاده است سارا جان.
«…اگر آدم راست خودش را بگیرد و برود، نمیتواند زیاد دور برود…» شازده کوچولو
باش و بنویس سارای مهربان.
با دوستی،
ماندانا
…………
سلام ماندانا جان
گاهی فکر میکنم اینها را برای چه مینویسم
نمیدانم
شاید نوشتن برای نوشتن
اما خوشحالم که میخوانی و برایم مینویسی
با مهر بسیار
سارا
شاهکار است این.
به راستی که چون شعرِ «صبح»ِ بامداد، باز خوانی و تاویلی میطلبد منطبق با زمانهی ما که وصفِ جامعهشناسانهیِ دقیقی است این شعر با مایههای فمینیستی که پیشتر شاید تنها فروغ توانسته بود در تکمصرعهایی به آن دستیابد.
کارِ زبانی فراوانی برده، شعر. و شاعر فیالواقع با فدا کردن خود و نزول به جایگاه ابژهگیِ ابتذال، خود را ـ نه مانند رقاصانِ عریانِ بارهایِ شبانه؛ بلکه چون پیکرهی الههای در دورهی رنسانس ـ خوش تراشیده.
کاش مجلههایِ ادبی بود و ارتباطِ روشنفکران برقرار میشد و میشد این سروده را منتشر و نقد و بررسی کرد؛ که این کمبنده چندان دانشِ آن را ندارم.
ارادتمند
……………………..
سلام و سپاس از یادداشت شما
خیلی لطف دارید
میدانم که کارهای مختلف با مخاطبهای مختلف متفاوت ارتباط برقرار میکنند
خوشحالم که این کار با شما ارتباط خوبی پیدا کرده است
و باید بگویم نظر شما بسیار مهم است
ممنونم از یادداشت شما
شاد و آرام باشید
سارا
نوشتن برای نوشتن…و برای آن دیگری که آن سوی دیوارهای فاصله نوشته را میخواند و باور میکند تنها نیست، و بعد دیوارهای فاصله، آنطور که احمدرضا احمدی میگوید، آینه میشوند- یکی، مانند من.
با احترام و دوستی
ماندانا
…………..
نوشتن برای آن دیگری
د