بندهای قدیم سست میشوند
مهم نیست ترمیمشان کنی
یا نکنی
کمرنگ و ناپدید میشوند
مهم نیست
مهم نیست دیگر
ریشههایی در اعماق جان میگیرند
ریشههایی دیگر
ساکتی
در روز
در شب
در خواب
در بیداری
دیگر مهم نیست
زنگ بزنی به کسی که تو را میشناخته
به زحمت چند کلمه بگویی
کسی از تو خبر ندارد
دوازده مرداد نود و چهار
منم
می دانم که می شناسی مرا
به خاطر می آوری مرا
خیلی روزها گذشته
خیلی شب ها
آنقدر بزرگ شده ای که راحت تر حرف میزنی با من
دیگر آن شرم که