کلمات من

کلماتِ ناخودآگاه چه نسبتی با سیاه‌چاله‌های شب دارند؟
کلماتِ ناگهانی من را می‌مکند از دهان خودم
شلیک می‌شوند
می‌شکافند قلب مرا
کلماتِ ناگهانی دست می‌برند در قلب من، میان گوشت و خون می‌جورند مرا
می‌پرسند
آیا هنوز خامیِ راست نگفتن با تو هست
ها ها ها هاه می‌خندند
به هزار دنیای موازی می‌خواهم قسم بخورم که…
و
لال شده‌ام
کلماتِ من …
کلماتِ من …
کلماتِ من …

دیدگاه ها . «کلمات من»

  1. کشیده می شوم در یک سیاه چاله
    و پرت می شوم به دنیای تو
    هزار هزار متر کش آمده ام
    از موهایم …
    در سیاره ی کوچکت
    چند ثانیه ای را جا گذاشته ام …
    زیبا می نویسید …
    …………….
    سپاس‌گزارم
    سارا :)

  2. کلماتت زنده اند، سارای خوب. نفس می کشند، درد دارند، خواب می بینند، و ما را تنها نمی گذارند. سپاسگزارشان هستم.
    مراقبشان بمان و بنویسشان…
    با احترام و دوستی
    ماندانا
    ……………
    ماندانا جان بسیار عزیز
    دلم تنگ شده بود برای نوشتنت
    سپاس از این همه مهربانی
    سارا

  3. خیلی عالی و بدیع است این طرح.
    ولی “کلمات ناگهانی” دومتان مثل یک دست انداز غیر لازم شتاب تندی را که ایجاد می‌کنید خنثی می‌کند به نظرم. چون اگر نبود و “می‌شکافند قلب مرا” بلافاصله به “دست می‌برند درقلب من…” وصل می‌شد ما تا “لال شده‌ام” به یک شتاب می‌رفتیم که این حرکت تند و ناگهانی تناسبی هم می‌تواند داشته باشد با “سیاهچاله” و “جهان موازی” و cosmic imagery که مقدمه‌چینی می‌کنید.
    پ.ن: علامت سوال بعد از “آیا هنوز خامیِ راست نگفتن با تو هست” را یادتان رفته. شاید عمدا! :-).
    مزاحمتم را ببخشید.
    ……………………..
    خیلی ممنونم
    الان که نگاه کردم و باز خواندم حرفتان را قبول دارم. کلمات ناگهانی دوم کمکی نمی‌کند به شعر.
    اما علامت سوال را لازم ندیدم
    خیلی ممنون از این یادداشت خوب
    سارا

  4. کارهاتون رو خیلی دوس دارم…خیلی وقته که از این جا بازدید میکنم. خیلی وقت تره که کارهاتونو میخونم…از شعر هاتون هم توی حمع دوستان و .. خیلی استفاده کردم ولی اولین باه که نظر میدم..امیدوارم که موفق باشید..کارتون حرف نداره و عالیه..
    ………..
    محمد بسیار عزیز
    ممنونم از این مدتی که من را خواندی و محبت داشتی
    خیلی خوش حالم برایم نوشتی
    شادی بزرگی ست مخاطبی مثل شما داشتن
    سپاس
    سارا

  5. سلام خانم اردهالی
    سالهاست شعرهای شما رو می خونم ماه قبل دوباره تمام شعرهای شما رو از آرشیو تون خوندم و لذت بردم
    فضای صمیمانه و زنانه ی لطیفی دارید
    حس بسیار خوبی به من میده
    ممنون که با سخاوت ما رو در این زیبایی شریک می کنید
    ………………
    سلام دوست بسیار عزیز
    خیلی خوش حال کننده است که پس از سال‌ها به من سر می‌زنید
    پر از دل گرمی و غرور می‌شوم
    از مهر و محبت شما سپاس گزارم
    و امیدوارم باز هم کنارم باشید
    سارا

  6. سلام
    بعد از سالها این نوشته کنار وبلاگتون رو تازه دیدم :
    “برای نشر دوباره‌ی نوشته‌ها و عکس‌هایم با من حرف بزنید. ”
    من چند تا از شعرهای شمارو از توی کتابهاتون و یا وبلاگتون توی وبلاگم گذاشتم
    در خصوص اونها و احیانا نشرهای بعدی از همین وبلاگ آیا اجازه ای دارم ؟
    :-)
    ……………….
    البته که اجازه دارید تنها با گفتنش به من من را شاد کردید.
    سپاس گزارم
    سارا

  7. سلام سارا
    تو نمایشگاه کتاب امسال موفق به دیدنتون نشدم
    دلیلش رو نمی دونم ولی خیلی دوست داشتم کتابم رو به شما تقدیم کنم
    من حقیقتا با کلمات شما زندگی کردم
    و حس میکنم خیلی بیشتر از دیگران از کارهای شما لذت می برم
    همه اینها رو گفتم که لینک نقد خانم کردبچه رو بذارم و شما اون رو بخونید
    خیلی ممنون
    مطمعنا این نظر رو واسه تایید و گذاشتن تو سایت پاگرد ننوشتم . فقط خواستم شما بدونید
    http://www.qudsonline.ir/detail/News/250533
    ………………………….
    سلام قائم عزیز و مهربان
    لینک‌ را نگاه کردم، اما چون شعرها را ندارم نمی‌دانم ماجرا چیست.
    اگر جایی شعرها هست، لینکش را برایم بگذار.
    خیلی لطف داری به من و من نمی‌دانم چه یگویم تنها امیدوارم بتوانم شعر خوب بگویم
    اگر این ممکن باشد شاد خواهم بود.
    از این که با خبرم کردی سپاس گزارم
    خوب باشی
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.