” برقصم “

برقصم
بر آپارتمان‌های چروک شهر
مثل عروسی که
حوصله‌ی شوهر تلخش را ندارد
انگور بکارم
زیرزمین‌های بایر تهران را
بخندم
مانند شوالیه‌ای
بر زانو افتاده
که خنجر می‌کشد
آخرین خنجرم را
بر تن تنگ غروب
سه تا پری نشسته بود
زار و زار گریه می‌کردن پریا …
۲۹ مرداد ۹۲
سارا محمدی اردهالی

دیدگاه ها . «” برقصم “»

  1. خوب بود. تعبیر آپارتمان چروک رو دوست نداشتم
    …………..
    خیلی ممنون آرزو جان
    یک دوست عزیز و دقیق دیگر هم همین نظر را داشت
    می‌گفت آپارتمان با این شعر یک مشکلی دارد
    باز روی آن کار خواهم کرد
    خودم هم مشکلی دیگر دارم با کلیتتش
    سپاس
    سارا

  2. سارا ى مهربان
    دو سه پُست پایانى رو باز مانده بودم شان

    کتاب -َ ت هم دمى ست در خلاء هایى که پُر نمى شوند جز با بَرگ زدن صفحه هایش

    و اینجا حس دخترى را دارم که بى پروا زیر بارانى که مى بارد چرخ مى زند، آنقدر که نمى بیند، و تنها ذهن است که تصویر هاى اطراف ش را مى سازد

    حسى ست بعد از خواندن ت…
    خوب و پاینده باشى
    :)
    ………………….
    سلام
    مهربان عزیز, پانیذ جان
    خوش حالم چقدر
    دختری بی پروا
    خیلی ممنون خیلی … که برایم نوشتی
    انگار پری دیگر به من بخشیدی
    :)
    خوب تر باشی
    سپاس سارا

  3. خواندم و لذت بردم .
    تصاویر بیش از آنکه اصول خطی را رعایت کنند بیشتر حاکی از صداقتی شاعرانه است
    بازی زبانی پایان کار و ترانه ای که در ادامه می آید …
    سوال
    نمایشگاه تهران حضور دارید؟
    ……………..
    سلام دوست خوب
    ممنونم
    از یادداشت
    قراری نیست نمایشگاه بروم
    اگر برنامه‌ای بود خبر می‌دهم حتمن همین جا در پاگرد
    خیلی خیلی ممنون
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.