” از بچه‌های قدیمی چه خبر؟ “

لیلا آه کشید
خم شد
زانوانش را گرفتم
مثل وقتی که اتوبوس را از دست می‌دادیم خندیدم
گفتم مهم نیست
به جَنین کف حمام اشاره کرد
“این هم مهم نیست؟”
گفتم
منظورم این نبود
چای را گفتم که جوشیده
باید
دوباره دمش کنیم
سارا محمدی اردهالی

دیدگاه ها . «” از بچه‌های قدیمی چه خبر؟ “»

  1. نمیدونم چطور میشه که با چندین بار خوندن، به راز این شعر پی نبرد ولی دوستش داشت … نتونستم بفهمم این جنین سقط شده بر کف حمام، به چی اشاره می کنه ولی دوست دارم هی این شعر رو بخونم …
    ……………
    ممنونم
    خودم هم باز می‌خوانمش
    سارا

  2. سلام
    این شعر خیلی زیباست
    خیلی حرف توش داره
    خیلی
    ولی میخواستم منظور خودتون رو از این شعر بدونم
    متشکرم
    ……………..
    حرف عجیبی می‌زنید
    همین است
    همین کلمات و همین که خوانده می‍شود
    :)
    سپاس
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.