” حکم “

به حبس اید فکر می‌کنم
به قانون مردگان
به قاضی‌های زنجیره‌ای
به کار اجباری
به ساعات طولانی ملاقات با همه
هواخوری روزمره
بازجویی‌های مدام
با دست‌های باز متر می‌کنم
سلولم را
و قدم به دریچه‌ای کوچک
نمی‌رسد
۲۲ دی۱۳۹۱
سارا محمدی اردهالی

دیدگاه ها . «” حکم “»

  1. و حالا پس از گذر تمام این روزمرگی ها در تنهایی خود در این سلول تاریک می اندیشم…
    آیا روزی من هم آن سوی دیوار های بلند را خواهم دیدو این فرجام بی انتها به پایان خواهد رسید؟
    اما میدانم که بعید است و بعید!

  2. سلام
    به رشد جمعیت فکر نمی کنم
    به قانون بریده شدن
    و مکری که بر زبان جاری میشود
    دارم به جای خودم ترا می نویسم
    شک اگر کردم
    خاک مرا می کشد
    وشاید خاکم نکند
    دیدی چه زود با خودم تنها شدم
    دیدی شب چگونه مرا
    پبش تو آورد
    داشتم خدا را می نوشتم
    دارم ترا برای خدا می نویسم
    برایم دعاکن که زودتر پیش خدا بروم
    …………..
    ای بابا
    سارا

  3. سلام
    دست مریزاد.یک فنجان چای ناب توی سرمای زاگرس می چسبد و امشب این شعرها گرمم کرد و تا صبح از سرما نخواهم مرد
    سپاس
    ……………………
    لطف دارید
    چای نبود چه می‌کردیم
    :)
    سارا

  4. جالب است سال ۸۸ من دایم آینه را ورق میزدم. انتخاب های شما در شعر و تصویر را دوست داشتم. چیزی منطقی تر از دوست داشتن. و محکم تر از منطق. امشب یا در واقع الان خروسخوان یک روز مثل همیشه در وبگردی که البته عادت من نیست رسیدم به این جا. همان سارای آینه. از میان کارهاتان آن سلام به دیوار را خیلی دوست داشتم. معذب شدن بعد از این سلام و جواب. و یک دنیای بیان ناشده و شده میان سطور. موفق باشید سارا خانم.
    ………………..
    ممنون خوش حالم دوباره هم را دیدیم
    شاد و دل گرم باشید
    سارا

  5. یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟
    این شعر نبود که نوشتی. چرا باید منتشر میکردیش؟ این شعرای آخرت همه ضعیفن. پاکشون کن.
    امیدوارم ناراحت نشی.
    ……………………
    چرا باید از کارهای ضعیفم بترسم
    چرا باید از نظر شما ناراحت شوم
    چرا باید اشتباه را پنهان کرد
    من تلاش می‌کنم
    و از اول هم تمام تلاش‌هایم در پاگرد خوب و بد ثبت شده
    سپاس
    سارا

پاسخ دادن به مرضيه لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *