اول خرداد ۱۳۹۱

و بعد دخترم
ما در میدان آزادی جشن گرفتیم
چنان همدیگر را در آغوش کشیدیم که قفسه‌ی سینه‌مان می‌خواست بشکند
آن همه سال
پیر نشده بودیم
جوان بودیم
سارا محمدی اردهالی
اول خرداد ۱۳۹۱

” خطر مرگ “

از پله‌های مترو بالا می‌روم
شیرجه می‌زنم در استخر
هیچ کس مرا تشویق نمی‌کند
مردم
یکی یکی
در برق فشار قوی
فرو می‌افتند
۱۹ اردیبهشت ۹۱
سارا محمدی اردهالی

سمت چپ

برادرزاده‌ی کوچکم پشت تلفن می‌پرسد
سمت چپ کجاست
.
.
.
می‌پرسم چطور بگویم
می‌گوید تو بگو من می‌فهمم
.
.
.