” خطر مرگ “

از پله‌های مترو بالا می‌روم
شیرجه می‌زنم در استخر
هیچ کس مرا تشویق نمی‌کند
مردم
یکی یکی
در برق فشار قوی
فرو می‌افتند
۱۹ اردیبهشت ۹۱
سارا محمدی اردهالی

دیدگاه ها . «” خطر مرگ “»

  1. حرف از دهان یار شنیدن چه خوش بود…
    خانم اردهالی در فیسبوک شما را یافتم و بی مقدمه بی آنکه نامی از کتاب زیبای شما شنیده باشم جستجویتان کردم و اینک در آوار بلاگ ها ، وبلاگ شما را بیرون کشیدم.
    ما نیاز به شیرجه در ایستگاه مترو نداریم ، اگر کمی صبر کنیم خانه مان را آب می گیرد.
    خانه ام آتش گرفت از آتشی جانسوز…
    خدایت نگاه دارد ای ماه رخساره!
    اگر قابل دونستین در فیسبوک خدمت عزیزتان هستم.
    شاد باشید!

  2. سلام
    وبلاگتون هوای وبلاگ من رو داره…فقط حال و هواش فرق داره…ولی هواش همون هواست!ابرِ ابرِ ابر!
    می تونم بپرسم موسیقی وبلاگتون رو از کجا می تونم روی وبلاگم بذارم؟
    موفق باشید خانوم محمدی اردهالی
    …………
    سلام خوش آمدید
    موزیک متن فیلم قرمز
    سپاس
    سارا

  3. بانو جان سلام
    سفر و عزلت محروم ماندن از حس زیبای کلمات ترا باعث شد. خوشحالم پس از مدت ها روحم با اشعار بامعنی و عمیقت تازه شد. سارای عزیز چه دردی دارد این مضامینی که خلق کردی و من در تحسین این تفکر و روح حساس شاعر غرقم.
    موفق و سلامت باشی بانو
    ……………..
    چه خوب می نویسی
    آرام
    سپاس
    سارا

  4. سلام . سرکار خانم سارا
    لطفا در اولین فرصت با بنده تماس بگیرید. راجع به ترجمه شعر و شرکت در فستیوال شعر در خارج از ایران
    بابک صحرانورد
    کردستان
    ………………………….
    سلام
    چیزی در این مورد نمی دانم
    و این روزها کلن نمی خواهم هم بدانم
    سپاس بسیار
    سارا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *