دیدگاه ها . «در قفس»

  1. من نمیگیرم یا بقیه؟
    فکر کنم دوم دبیرستان بودم که کشف کردم در بیت :
    ” سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
    تا بگویم شرح درد اشتیاق”
    منظور مولانا (همان بلخی شما) بر خلاف نظر مفسرانش سینه مخاطب است و نه سینه خود
    سینه ای درد آشنا و دردکشیده تا بتواند درک کند شرح درد اشتیاق را
    ….
    حتما ، حالا
    زیر باران مانده است
    و نا امید و خسته ،
    در خیابانها قدم می زند

  2. تنها بودم و خسته . می بایست هوایی عوض می کردم .اینجا وبلاگ شما حالم خیلی بهتر می شه .باید هر یه مدت سری بزنم .و باید برای شعرهای قشنگ ازتون تشکر کنم .
    ……………….
    خوش حالم به این جا می آیید
    سپاس
    سارا

  3. چقدر من اینجا رو دوست دارم…
    و این البته چیز جدیدی نیست.
    خیلی وقته با شعرهاتون نگاه می کنم فکر می کنم فکر می کنم فکر می کنم و سکوت می کنم.
    مرسی
    …………………
    خیلی هم تازه است این حرف و دل گرم کننده
    سپاس
    سارا

  4. preisner………..
    امیدوارم بواسطه کیشلوفسکی نشناسیدش خود preisner………….
    راستی preisner….dance macabre آخرین اثر preisner رو شنیدید؟ذهنیت آدمو سوق میده ولی اصلا معلوم نیست به کجا…. تکامل میبخشه و تتمه آرامش باقیمانده رو بیرحمانه ازت میگیره و در نهایت احساس سبکبالی میکنی…در آخر تنها چیزی که میتونم بگم اینه:preisner…….
    ……………..
    سپاس
    دوستش دارم
    سارا

  5. کافی نت
    هزار پنجره باز است
    انگشت‌ها می‌دوند روی دکمه‌ها
    سمت عکس‌های منتظر
    صدای قدم‌ها قطع نمی‌شود
    به صفحه کلید نگاه می کنم
    هیچ حرفی ندارم
    پنجره‌ی تو بسته است
    ۱۵ دی ۸۸
    سارا محمدی اردهالی،
    ……………………….
    :)
    سارا

  6. وقتی نمی نویسی نگران می شم
    دلتنگ می شم
    یاد خاطرات بد پارسال و سال قبلش می افتم
    بنویس سارا
    سهیم کن شریک کن
    دلتنگ سهمم هستم
    ………………..
    نگارین نازنین
    کمی دیگر می نویسم
    کثل همیشه
    دلتنگ نباش دخترم
    سارا

  7. درووود سارا خانوم.
    امیدوارم خوب باشید.
    اگر وقت کردی وبلاگم و شعرهایم را بخوانی، خوش حال می شوم زیاد؛ مرسی.
    ـــــــــــــــــــــــــــــــ
    باد
    تنَت را آهنگ می زند.
    در من جا ماند
    برگی از صدایت
    -خش خش یعنی
    تمام ِ پاییز در بلندترین موی تو خلاصه می شود



  8. بالا بروم پائین بیایم
    دلتنگ ترم می کنند خیابانها
    می آیند در من به راهپیمایی
    بالا و پائین می کنندم
    که تغییر کند نظامم
    مگر من اما عوض می شوم؟
    در خیابانهای عصر
    زنان بسیاری را دوست داشته ام
    هرگز یکیشان اما/ آنقدر زیبا نبوده است
    که اندکی مرگ را
    به تاخیر بیاندازد
    بد موقع به روز کردم. این روزا همه گرفتارن. ولی شما اگر مجالی بود برایتان‏‏، تشریف بیارین برای خواندن و گفتن
    ……………………
    سپاس گزارم
    سارا

  9. شنا می کنم
    از این سو به آن سو
    زیرآبی می روم
    تا آن جا که نفس دارم
    انگشتانم را به کف استخر می کشم
    ناگهان
    یادت
    چون کوسه ای به سمتم بر می گردد.
    (سارا محمدی اردهالی)
    … هر روز می آیم. هر زوز بوی تو را حس می کنم. کلماتت را می نوشم. هر روز می آیم. هر روز به امید این که شاید این بار تازه شدنت را ببینم، بخوانم، لمس کنم. هر روز می آیم… هر روز … هر روز…
    سلام و صدها آرزوی سلامتی و امید برای عزیزم سارا…
    با احترام وعلاقه
    ……………………………..
    زیبا
    معصومه جان زیبا و با صفا
    می نویسم می نویسم
    راهی نیست جز ننوشتن
    سپاس بسیار از این مهربانی و امیدی که به من می دهی
    سارا

پاسخ دادن به حجت لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *